خنده

اینجا باید فقط خندید :D

خنده

اینجا باید فقط خندید :D

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
  • ۹۵/۰۲/۰۴
    45
  • ۹۴/۱۲/۲۵
    44
  • ۹۳/۰۳/۲۹
    43
  • ۹۳/۰۳/۲۹
    42
  • ۹۲/۰۹/۳۰
    41
  • ۹۲/۰۶/۲۲
    40
  • ۹۲/۰۵/۲۷
    39
  • ۹۲/۰۵/۲۳
    38
  • ۹۲/۰۵/۲۳
    37
  • ۹۲/۰۵/۲۳
    36

۳ مطلب در تیر ۱۳۹۱ ثبت شده است

تو تاکسی بودیم، بعد راننده  اومد از یه فرعی تو اصلی بپیچه به راست، از 5 نفر آدم تو ماشین 4 نفر سمت چپو نگاه کردن که ببینن ماشین میاد یا نه. تنها کسی که نگاه نکرد راننده بود


...


قبل از 12 بخوابیم میگن مرغی، بعد از 12 بخوابیم میگن جغدی، رأس 12 بخوابیم میگن بمیر بابا با این سر وقت خوابیدنت...
چیکار کنیم بالاخره؟

...

به نظـــر مــن باهـــوش تـــرین موجـــودات دنیا
جــــوش هـــا هستن که دو روز قبل مـــی فــــهمن ما دو روز بعد قـــراره بــــریم یه جـــای مهـــم

...


انقدر که ذرت مکزیکی توی ایران اشتغال زایی کرد، تو خود مکزیک نکرد !!

...

آخه بدبخت ها ایران میخواد بمب اتمی بسازه به شامپو چه ربطی داره؟!! شامپو رو چرا تحریم می کنید؟! ایرانیا ینی اگه کچل بشن نمی تونن بمب اتم بسازن ؟!!!
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۹۱ ، ۱۲:۰۰
جو آن

چندنفر داشتن میرفتن کوه، سرپرستشون (که از قضا لکنت زبون هم داشته) از وسط راه شروع میکنه میگه: چ چ چ.... ملت اول یکم نگاش میکنن ببینن چیمیخواد بگه،‌ بعد میبینن نمیتونه حرفش رو بزنه، بیخیال میشن و راه میافتن، این بابا هم همه مسیر همینجور هی ‌میگفته چ..چ..چ.. وقتی میرسن بالا میخواستن چادر بزنن سرپرسته بالاخره میگه: ‌چ..چ..چا..چا..چا..چادر یادم رفت! ملت میگن ای بابا رودتر میگفتی، حالا باید برگردیم پایین! تو راه برگشت سر پرسته هی میگفته: ش ش ش.. ولی ملت دیگه شاکی بودن و کسی توجه نمیکرده، وقتی میرسن پایین یارو بالاخره میگه: ش..ش..ش..شو..شو..شوخی کردم


...


پشت فرمون بودم که موبایلم زنگ خورد.
الو؟...الو...؟ بفرمایید...
چرا جواب نمیدین...؟
جواب نمی داد.
فقط فوت می کرد.
گفتم:
اگه زشتی یه فوت کن.
اگه خوشگلی دو تا
دو تا فوت کرد
گفتم:
اگه اهل قرار گذاشتن نیستی یه فوت کن
اگه هستی دو تا
بازم دو تا فوت کرد
فردا ناهار، ساعت دوازده، نایب وزرا
،اگه نه یه فوت
اگه آره دو فوت
بازم دو تا فوت کرد
---
فردا صبح در پوست خودم نمی گنجیدم.
همه فکر و ذکرم قرار ناهارم بود.
از خونه که داشتم می رفتم بیرون زنم صدام کرد: عزیزم ناهار می آی خونه؟
نه عزیزم ؛ امروز ناهار یه جلسه مهم با هیئت مدیره داریم.
زنم گفت:
اگه می خوای گردنتو بشکنم یه فوت کن
اگه می خوای پاتو قلم کنم، دوتا!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۹۱ ، ۱۲:۰۰
جو آن
مگه من چیم از اوتا کمتره؟!!!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۹۱ ، ۱۲:۰۰
جو آن