خنده

اینجا باید فقط خندید :D

خنده

اینجا باید فقط خندید :D

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
  • ۹۵/۰۲/۰۴
    45
  • ۹۴/۱۲/۲۵
    44
  • ۹۳/۰۳/۲۹
    43
  • ۹۳/۰۳/۲۹
    42
  • ۹۲/۰۹/۳۰
    41
  • ۹۲/۰۶/۲۲
    40
  • ۹۲/۰۵/۲۷
    39
  • ۹۲/۰۵/۲۳
    38
  • ۹۲/۰۵/۲۳
    37
  • ۹۲/۰۵/۲۳
    36

۲۷ مطلب با موضوع «خنده» ثبت شده است

کچل باشی، بری بالای شهر میگن مد روزه، بری مرکز شهر میگن سربازی، بری پایین شهر میگن زندانی بودی، این همه تفاوت توی شعاع 20 کیلومتر


...


یعنی فقط کافیه تو خونتون بفهمن که امتحان دارین، اونوقت بخوای بری توالتم میگن کجا؟؟؟ مگه تو امتحان نداری؟؟؟


...


میازار موری که دانه کش است... در مورد مورچه ای که دانه همراه اش نیست فتوایی صادر نشده می توانید بیازارید..


...


تلویزیون داره سیرک نشون میده که چهارتا گاو میان از رو طناب میپرن و میرن! مامانم یه نگاه به تلویزیون میندازه و بعدش یه نگاه به من! میگه : اینا گاو تربیت کردن ما هنوز تو تربیت تو موندیم


...


جاتون خالی دیشب رفته بودم شهر بازی و فقط به یه نتیجه رسیدم: توی شهر بازی تو بعضی از این وسایل بازیش باید یه دکمه ی "غلط کردم" هم بزارن


...


تو دستشویی یکی از سرگرمیام اینه که مورچه ها رو غرق میکنم، بعد طی یک عملیات نجات حساب شده از غرق شدن نجاتشون میدم! هرچند، شانس با بعضی هاشون یار نیست و در حین عملیات نجات، جان به جان آفرین تسلیم میکنن. اما اونایی که زنده میمونن با انگیـزه بیشتری برمیگردن سر زندگیشون. اینجوری بهشون انگیزه زندگی تزریق میکنم..


...


اینایی که میگن شبا نباید چیزی خورد، گ.... اضافی میخورن، اگه نمی شه پس یخچال چرا چراغ داره؟

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۹۱ ، ۲۳:۰۳
جو آن

به بابام گفتم سوئیچ ماشینو بده ...... گفت : می خوای بری جایی؟ ... گفتم : بله پدر عزیزم

(ستاد مبارزه با فتنه ی پَ نَ پَ - واحد فرزند صالح)

...
بچه داییم به دنیا اومده. همه خوشحال و اینا. مامان بزرگم برگشته میگه حالا میخاین براش اسم بذارین؟میگم...اگه شما صلاح بدونین

(ستاد مبارزه با فتنه ی پَ نَ پَ – واحد احترام به بزرگتر)
 

 ...


رفتیم پایگاه انتقال خون میگه شمام اومدین خون بدین؟ گفتم بله اومدیم خون بدیم. شما هم بفرمایید بساط لودگی تون رو جای دیگه پهن کنید. یارو همون جا به گریه افتاد و ابراز پشیمونی کرد.                             


...


ماه رمضونی 6 صبح رفتم تهران، 9 شب برگشتم خونه خسته و کوفته میپرسم مامان شام چی داریم؟

میگه گشنته ؟ چند ثانیه سکوت میکنم، چشامو میبندم و یه نفس عمیق میکشم . آروم و با طمانینه میگم : بله گشنمه

(ستاد مبارزه با فتنه پــَ نــَ پــَ - واحد کظم غیظ )
 
...
                                                    
رفتم سوپری گفتم یک نوشابه زرد بدید

فروشنده گفت: منظورتون نوشابه پرتقالی که نارنجی رنگه؟

گفتم: بله، منظورم همون بود. ببخشید

(ستاد مبارزه با فتنه پـ نـ پـ واحد فرهنگ‌سازی به جای حاضر جوابی)

...

تو اتوبان داشتم لایی میکشیدم،یه زانتیا اومد گفت داری لایی بازی میکنی؟؟؟ گفتم: پــ نــ پـــ دارم واست عربی میرقصم!!! گفت: دِ نـَــ دِ کنترل نا محسوس بزن بغل

(ستاد مبارزه با پ نه پ واحد اتوبان) 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مرداد ۹۱ ، ۱۲:۰۰
جو آن

تو تاکسی بودیم، بعد راننده  اومد از یه فرعی تو اصلی بپیچه به راست، از 5 نفر آدم تو ماشین 4 نفر سمت چپو نگاه کردن که ببینن ماشین میاد یا نه. تنها کسی که نگاه نکرد راننده بود


...


قبل از 12 بخوابیم میگن مرغی، بعد از 12 بخوابیم میگن جغدی، رأس 12 بخوابیم میگن بمیر بابا با این سر وقت خوابیدنت...
چیکار کنیم بالاخره؟

...

به نظـــر مــن باهـــوش تـــرین موجـــودات دنیا
جــــوش هـــا هستن که دو روز قبل مـــی فــــهمن ما دو روز بعد قـــراره بــــریم یه جـــای مهـــم

...


انقدر که ذرت مکزیکی توی ایران اشتغال زایی کرد، تو خود مکزیک نکرد !!

...

آخه بدبخت ها ایران میخواد بمب اتمی بسازه به شامپو چه ربطی داره؟!! شامپو رو چرا تحریم می کنید؟! ایرانیا ینی اگه کچل بشن نمی تونن بمب اتم بسازن ؟!!!
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۹۱ ، ۱۲:۰۰
جو آن

چندنفر داشتن میرفتن کوه، سرپرستشون (که از قضا لکنت زبون هم داشته) از وسط راه شروع میکنه میگه: چ چ چ.... ملت اول یکم نگاش میکنن ببینن چیمیخواد بگه،‌ بعد میبینن نمیتونه حرفش رو بزنه، بیخیال میشن و راه میافتن، این بابا هم همه مسیر همینجور هی ‌میگفته چ..چ..چ.. وقتی میرسن بالا میخواستن چادر بزنن سرپرسته بالاخره میگه: ‌چ..چ..چا..چا..چا..چادر یادم رفت! ملت میگن ای بابا رودتر میگفتی، حالا باید برگردیم پایین! تو راه برگشت سر پرسته هی میگفته: ش ش ش.. ولی ملت دیگه شاکی بودن و کسی توجه نمیکرده، وقتی میرسن پایین یارو بالاخره میگه: ش..ش..ش..شو..شو..شوخی کردم


...


پشت فرمون بودم که موبایلم زنگ خورد.
الو؟...الو...؟ بفرمایید...
چرا جواب نمیدین...؟
جواب نمی داد.
فقط فوت می کرد.
گفتم:
اگه زشتی یه فوت کن.
اگه خوشگلی دو تا
دو تا فوت کرد
گفتم:
اگه اهل قرار گذاشتن نیستی یه فوت کن
اگه هستی دو تا
بازم دو تا فوت کرد
فردا ناهار، ساعت دوازده، نایب وزرا
،اگه نه یه فوت
اگه آره دو فوت
بازم دو تا فوت کرد
---
فردا صبح در پوست خودم نمی گنجیدم.
همه فکر و ذکرم قرار ناهارم بود.
از خونه که داشتم می رفتم بیرون زنم صدام کرد: عزیزم ناهار می آی خونه؟
نه عزیزم ؛ امروز ناهار یه جلسه مهم با هیئت مدیره داریم.
زنم گفت:
اگه می خوای گردنتو بشکنم یه فوت کن
اگه می خوای پاتو قلم کنم، دوتا!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۹۱ ، ۱۲:۰۰
جو آن
مگه من چیم از اوتا کمتره؟!!!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۹۱ ، ۱۲:۰۰
جو آن

به یارو میگن چرا دور دهانت مگس جمع میشه؟ میگه آخه لهجم شیرینه!!!


...


یارو چند متر دورتر از قبری گریه میکرد، ازش پرسیدند چرا نزدیکتر نمیری؟ گفت: مرحوم از فامیلای دورمون بود.


...


آخه بدبخت ها ایران میخواد بمب اتمی بسازه به شامپو چه ربطی داره؟!! شامپو رو چرا تحریم می کنید؟! ایرانیا ینی اگه کچل بشن نمی تونن بمب اتم بسازن ؟!!!


...


انقدر که ذرت مکزیکی توی ایران اشتغال زایی کرد، تو خود مکزیک نکرد !!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ خرداد ۹۱ ، ۱۲:۰۰
جو آن
ﺭﺳﯿﺪﯾﻢ ﭘﺸﺖ ﺩﺭ ﺧﻮﻧﻪ ، ﮐﻠﯿﺪ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ ﺑﻪ ﺩﺍﺩﺍﺷﻢ ﻣﯿﮕﻢ ﮐﻠﯿﺪﺗﻮ ﺑﺪﻩ، ﻣﯿﮕﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﺩﺭﻭ ﺑﺎﺯ ﮐﻨﯽ؟ ﻣﯿﮕﻢ ﭘَـــ ﻥَ ﭘـَــــ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺑﺪﻣﺶ ﺑﻪ ﺣﺴﯿﻦ ﺗﻬﯽ ﺍﺯ ﻣﻌﻄﻠﯽ ﺩﺭﺵ ﺑﯿﺎﺭﻡ

...

پرﯾﺸﺐ ﺗﻮ ﺧﯿﺎﺑﻮﻥ ﻣﯿﺮﻓﺘﻢ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺑﺎ ﻓﻨﺪﮐﻢ ﺑﺎﺯﯼ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ، ﭘﻠﯿﺲ ﺭﺩ ﺷﺪﻩ ﻣﯿﮕﻪ ﺍﻭﻥ ﭼﯿﻪ؟ ﻓﻨﺪﮐﻪ؟ﻣﯿﮕﻢ ﭘـَـَـ ﻥَ ﭘـَـَــــ ﻣﺸﻌﻞ ﺍﻟﻤﭙﯿﮑﻪ ﺩﺍﺭﻡ ﻣﯿﺒﺮﻡ ﻟﻨﺪﻥ!!ﻣﯿﮕﻪ ﭘـَـَـ ﻥَ ﭘـَـَــــ ﻭ ﺯﻫﺮﻣﺎﺭ، ﺳﻮﺍﺭ ﺷﻮ ﺑﺮﯾﻢ… ﻣﯿﮕﻢ ﮐﻼﻧﺘﺮﯼ؟ ﻣﯿﮕﻪ ﭘـَـَـ ﻥَ ﭘـَـَــــ ﻣﯿﺒﺮﯾﻤﺖ ﻟﻨﺪﻥ ﺑﺎ ﭘﻠﻪ ﻭ ﻣﺎﺭﺍﺩﻭﻧﺎ ﻫﻢ ﺩﻭﺗﺎ ﻋﮑﺲ ﺑﻨﺪﺍﺯﯼ

...
 
رفتم می‌خوام واسه مرغ عشقم غذا بخرم . به فروشنده میگم غذای مرغ عشق داری . میگه داریم واسه مرغ عشقت می‌خوای ؟ میگم پ نه پ یه سگ دارم روحیش لطیفه بجای استخون بهش غذای مرغ عشق میدم

...

از یه اعتکاف کننده ایی پرسیدن: چه حسی داری؟ گفت: حسه اصحاب کهف! پرسیدن چرا؟ گفت: سه روز رفتیم تو مسجد، اومدیم بیرون قیمت نون سه برابر شد!!!

... 
 
تو خیابون موتوریه اومد کیفم رو قاپید،
یارو میپرسه دزد بود؟
میگم پ ن پ اومده بود امانتیش رو ببره فقط خواست هیجانش بیشتر باشه!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۹۱ ، ۱۲:۰۰
جو آن